بخشی از متن پاورپوینت ابوالفضل الثائر في الله :
پاورپوینت ابوالفضل الثائر في الله
الثائر فی الله، ابوالفضل (ابوطالب) جعفربن محمد، فرمانروای علوی زیدی هُوسَمْ در نیمه نخست سده چهارم بود.
فهرست مندرجات
1.1 - پناهنده به الثائر
1.2 - پناه به حسن بن بویه
1.3 - درگذشت
2 - فهرست منابع
3 - پانویس
4 - منبع
معرفی اجمالی
از تاریخ تولد و آغاز زندگی وی اطلاعی در دست نیست. او نوه حسین الشاعر،
[1] تاریخ طبرستان.
برادر حسن اُطْروش، از سادات زیدی[2] ابن عنبه، عمده الطالب فی انساب، ج1، ص310ـ311.
و معروف به سید ابیض بود[3] محمدبن حسن اولیاءالله، تاریخ رویان، ج1، ص115.
[4] ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، ج1، ص225.
که پیش از تسخیر آمل و طبرستان به توسط زیاریان، در هوسَم (رودسر) به تعلیم و ترویج اسلام در میان گیلانیان و دیلمیان میپرداخت. پس از اضمحلال حکومت علویان زیدی در طبرستان ، در 320 الثائر هوسم را پایگاه خویش قرار داد[5] ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، ج1، ص225.
[6] ذیل مادّه.
و سه دهه در آنجا حکومت کرد. ماکان کاکی (از امیران دیلمی، متوفی 329) پس از شکست خوردن از مرداویج، نخستین امیر زیاری (متوفی 323) به دیلمان گریخت و برای تصرف دوباره طبرستان در 320 از الثائر کمک خواست و این دو به طبرستان یورش بردند. بلقسم بن بانِجین حمله آنان را دفع کرد، ماکان به نیشابور گریخت و الثائر به دیلمان رفت و دو باره در هوسم مستقر گردید.[7] ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتاب المعروف بالتاجی فی اخبارالدوله الدیلمیه، ج1، ص38ـ39.
[8] مسکویه، ج1، ص276.
[9] ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج8، ص197ـ 198.
[10] ابن خلدون، ج4، ص557.
در 337، اُسْتُندار (حاکم) رویان ــ که از نام او اطلاعی در دست نیست ــ با الثائر متحد شد. پس از این اتحاد، استندار او را به چالوس برد و به حکومت گمارد و مردم از او اطاعت کردند[11] محمدبن حسن اولیاءالله، تاریخ رویان، ج1، ص116.
و چون این خبر به حسن بن بویه (متوفی 366) رسید، ابن عمید را با لشکری به همراه خواهرزاده خود، علی بن کامه ، به نبرد با او فرستاد. سپاه استندار و الثائر در منطقه تَمَنْجاده[12] 128: تَمَنْگا، ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، ج1، ص38، تاریخ طبرستان.
سپاه بوئیان را شکست دادند. استندار و الثائر به آمل رفتند، پس از مدت کوتاهی بین آنان اختلاف افتاد و استندار وی را ترک کرد. الثائر، که بدون استندار توان ماندن در آمل را نداشت، به گیلان بازگشت و در سیاه کَلَه رود در قریه میانده، از توابع هوسم، ساکن شد[13] محمدبن حسن اولیاءالله، تاریخ رویان، ج1، ص116.
[14] ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، ج1، ص38.
[15] Samuel Miklos Stern, " The coins of A ¦mul", in Coins and documents from the medieval Middle East , London 1986 ص230.
پناهنده به الثائر
در 338، وشمگیر زیاری (حک :323ـ357) در جنگ برای تصرف طبرستان به الثائر پناهنده شد. الثائر و وشمگیر به طبرستان رفتند و بر آنجا مسلط شدند. وشمگیر او را در آمل گذاشت و خود با سپاهیان به گرگان رفت. اندکی بعد وشمگیر، بر خلاف پیمان خود با الثائر، از او روی گرداند و به نام نوح بن نصر سامانی (حک: 331ـ343) خطبه خواند و شیرَج بن لیلی و وَرْدانشاه را به آمل فرستاد تا الثائر را از آنجا بیرون رانند. آنان نزدیکان الثائر را کشتند و محمدبن وهری /دهری، که از معتمدانِ الثائر بود، با آنان متحد شد و الثائر تنها ماند. الثائر پیش از نبرد به دیلمان گریخت.
[16] ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج1، ص300ـ301.
[17] ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، ج1، ص129ـ130.
[18] محمدمهدوی لاهیجانی، رجال دو هزار ساله گیلان، ج1، ص128ـ129.
پناه به حسن بن بویه
در 341، بار دیگر درصدد فتح طبرستان بر آمد. این بار به حسن بن بویه پناهنده شد و او نیز طبرستان را به الثائر وا گذارد. بدین ترتیب الثائر در آمل استقرار یافت و فرزندان خود، زید و رضا، را به ساری فرستاد. سلطه وی بر آمل چندان طول نکشید؛ وشمگیر با حمله ای او را از آمل بیرون راند و پسرانش را اسیر کرد، الثائر برای آزادی فرزندانش با او مکاتبه کرد و توانست یکی از آنان را آزاد نماید. در 342، هنگامی که وشمگیر عازم نبرد با حسن بن بویه بود، الثائر را در طبرستان به حضور پذیرفت و فرزند دیگر وی را نیز آزاد نمود.
[19] ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتاب المعروف بالتاجی فی اخبارالدوله الدیلمیه، ج1، ص39ـ40.
به گفته صابی ،[20] ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتاب المعروف بالتاجی فی اخبارالدوله الدیلمیه، ج1، ص39ـ40.
از این پس الثائر دیگر به طبرستان نرفت. او در 345، برای دیدن مرزبان بن محمد، به آذربایجان رفت و پس از آن به هوسم بازگشت .[21] مادلونگ، 1967، ص 46.
انگیزه این سفر روشن نیست، اما با توجه به اینکه یکی از خدمتکاران وی به نام عُمَیْر، بر ضد او شورش کرده بود و گروهی از گیلانیان نیز به او پیوسته بودند، احتمال دارد که الثائر برای دریافت کمک از مرزبان نزد وی رفته باشد. به گفته ابن اسفندیار[22] ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج1، ص106.
در نتیجه شورش عمیر، مردم گیلان که از الثائر روی گردانده بودند، برگِرد عمیر جمع شدند و از او پیروی کردند و اموال الثائر را تاراج کردند.[23] محمدبن حسن اولیاءالله، تاریخ رویان، ج1، ص116.