بخشی از متن پاورپوینت ابوالفضل العباس :
عباس بن علی بن ابیطالب (علیهمالسلام)
جناب ابوالفضل حضرت عباس بن علی (علیهالسلام) برادر بزرگوار حضرت سید الشهداء (علیهالسلام) به همراه دیگر برادرانشان در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسیدند.
فهرست مندرجات
2 - کنیه و القاب
3 - مادر حضرت
4 - وصف حضرت ابوالفضل
5 - دوران کودکی
6 - دوران جوانی
7 - حضور در کربلا
7.1 - مهلت گرفتن از دشمن
7.2 - رد اماننامه دشمن
7.3 - اظهار وفاداری در شب عاشورا
7.4 - آوردن آب به خیام
7.5 - نجات یاران امام حسین در جنگ
7.6 - فرستادن برادرانش به نبرد
7.6.1 - نقل دروغین در این مورد
8 - جانبازی عباس در میدان نبرد
8.1 - رجزخوانی عباس
8.2 - نحوه شهادت
8.3 - قاتل عباس
8.4 - شهادت عباس
9 - بررسی و نقد یک گزارش مشهور
9.1 - نکته دیگر
10 - نقلهای مختلف در شهادت عباس
10.1 - نقل اول
10.2 - نقل دوم
10.3 - نقل سوم
10.4 - نقل چهارم
10.5 - نقل پنجم
11 - نام حضرت در زیارتنامهها
12 - مرقد حضرت
13 - پانویس
14 - منبع
شرح اجمالی
عباس بن علی بن ابیطالب، مکنّی به ابوالفضل است. برادر امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشود و در سال 61 هجری به شهادت رسید.
سنّ مبارکش را هنگام شهادت 34 سال نوشتهاند. از این مدت چهارده سال با پدرش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و نُه سال با برادرش امام مجتبی (علیهالسلام) و یازده سال با امام حسین (علیهالسلام) زیست.
[1] امین، محسن، اعیان الشیعه، ج7، ص429.
کنیه و القاب
کنیه حضرت ابوالفضل، ابوالقریه،
[2] ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، ج1، ص89.
ابوالقاسم.[3] مقرم، عبدالرزاق، العباس علیهالسلام، ج1، ص137.
و القاب آن حضرت قمر بنی هاشم،[4] ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، ج1، ص90.
سقّاء،[5] ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، ج1، ص89.
علمدار،[6] ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، ج1، ص90.
العبد الصالح،[7] قمی، ابن قولویه، کامل الزیارات، ج1، ص441.
المواسی الصابر،[8] مفید، محمد بن محمد، المزار، ج1، ص124.
المحتسب،[9] مظفر، عبدالواحد، بطل العلقمى، ج2، ص70.
شمرده شده است.مادر حضرت
مادرش فاطمه دختر حزام (پدر فاطمه «حرام» به را مهمله نیز گفته شده است)
[10] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج2، ص144.
از نسل بنی کلاب، مکنّی به امالبنین میباشد که پس از شهادت حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به پیشنهاد عقیل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) او را به همسری برگزید، چرا که آن حضرت از عقیل خواستار همسری از تبار دلاوران نامآور شد تا فرزندی دلیر و شجاع برای او آورد و عقیل امالبنین را به آن حضرت پیشنهاد نمود.ثمره این ازدواج چهار فرزند به نامهای عباس، عبداللَّه، جعفر و عثمان بود.
[11] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج2، ص144- 145.
وصف حضرت ابوالفضل
امام سجاد (علیهالسلام) عموی خود عباس را چنین توصیف میفرماید: «رَحِمَ اللَّهُ عَمِىَّ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وأَبْلی وفَدی أَخاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ یَداهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْهُما جِناحَیْن یَطیرُ بِهِما مَعَ الْمَلائِكَهِ فی الْجَنَّهِ كَما جُعِلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبی طالِبْ علیه السلام؛ وَإنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبارَكَ وَتَعالی مَنْزِلَهٌ یَغبِطَهُ بِها جَمیعَ الشُّهدَاءِ یَوْمَ القِیامَهِ».
[12] صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج1، ص68.
خداىْ عمویم عباس را رحمت کند که ایثار کرد و خود را به سختی افکند و در راه برادرش جانبازی کرد، تا آنکه دستهایش از پیکر جدا گردید. آنگاه خداوند به جای آنها دو بال به وی عنایت فرمود که در بهشت همراه فرشتگان پرواز کند؛ همانسان که برای جعفر طیار قرار داد.
عباس نزد خداوند مقامی دارد که همه شهدا در قیامت بدان غبطه میخورند.
امام صادق (علیهالسلام) در وصف عبّاس میفرماید: «کانَ عَمُّنَا الْعَبَّاسَ نافِذَ البَصیرَهِ، صَلْبَ الْأیمانِ، جاهَدَ مَعَ أَبی عَبْدِاللَّهِ (علیهالسلام) وَأَبْلی بَلاءً حَسَناً وَمَضی شَهیدا»
[13] حسینی، سید جمالالدین، عمده الطالب، ج1، ص 356.
عموی ما عباس (علیهالسلام) دیدهای تیزبین و ایمانی استوار داشت. همراه حسین (علیهالسلام) جهاد کرد و از امتحان سرافراز بیرون شد و سرانجام به شهادت رسید.
دوران کودکی
از دوران کودکی عبّاس (علیهالسلام) اطّلاع چندانی به دست نیست جز اینکه نقل کردهاند روزی بر زانوی پدرش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نشسته بود. حضرت گفت: بگو یک. ابوالفضل (علیهالسلام) گفت:یک. حضرت فرمود: بگو دو. عرض کرد با زبانی که یکی گفتم شرم دارم که دو بگویم.
[14] سبزواری، مصابیح القلوب، ج1، ص367.
[15] خوارزمی، مقتل الحسین علیهالسلام، ج1، ص179.
مرحوم نقدى آن جریان را به حضرت زینب نیز نسبت داده است.[16] نقدی، جعفر، زینب الكبرى، ج1، ص35.
دوران جوانی
درباره دوران جوانی وی گفتهاند که در جنگ صفین حضور داشت، ولی پدرش به وی اجازه مبارزه نداد.
[17] امین، محسن، اعیان الشیعه، ج7، ص429.
ولی برخی دیگر، قتل ابوالشعثاء و هفت فرزند او را به وی نسبت دادهاند.
[18] بیرجندی، محمدباقر، کبریت احمر، ج1، ص385.
در گزارش دیگری خوارزمی گوید که در جنگ صفین آنگاه که کریب به جنگ با امام علی (علیهالسلام) آمد، حضرت لباس فرزندش عباس (علیهالسلام) را که مردی کامل بود، به تن کرد و به جنگ با او بیرون شد.
[19] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ج1، ص227.
حضرت عباس (علیهالسلام) دارای دو فرزند به نامهای فضل و عبیداللَّه از لبابه دختر عبیداللَّه بن عباس بن عبدالمطلب بود؛ و نسل آن بزرگوار از طریق عبیداللَّه امتداد یافت.
[20] علوی، علی بن محمد، المجدی فی انساب الطالبین، ج1، ص231.
حضور در کربلا
یکی از شخصیتهای برجستهای که از نقش آفرینان اصلی وقایع عاشورا بود و صحنههای جاودانهای از وفاداری و جانبازی در راه دفاع از حجت خدا و اطاعت از فرمان امام خویش به یادگار گذاشت، حضرت عباس بن علی (علیهالسّلام) است. او از یک طرف در صحنه نبرد، چنان رشادت و حماسه از خود نشان داد که عرصه را بر دشمن تنگ کرد؛ و از طرف دیگر، نسبت به امام حسین (علیهالسّلام) چنان مطیع و وفادار بود که در طول تاریخ، از او به عنوان قهرمانی فداکار و برادری وفادار یاد میشود. شهادت چنین شخصیت بزرگی، از مصائب مهم و از رویدادهای بزرگ روز عاشورا بود.گرچه چگونگی مبارزه و شهادت عباس بن علی (علیهالسّلام) را برخی مورخان و مقتلنویسان، با تفاوتهایی گزارش کردهاند، ما در اینجا سعی میکنیم با ترکیب و ترسیم مجموع گزارشها، کیفیت مبارزه و شهادت این شهید والامقام را به گونهای منطبق با منابع متقدم، و به ترتیب حوادث ارائه کنیم.
مهلت گرفتن از دشمن
نخستین ماموریت حضرت عباس (علیهالسلام) در واقعه کربلا عصر روز نهم انجام شد که به فرمان برادر به نزد دشمنان رفت و از آنان خواست که شب را به آنان مهلت دهند تا با خداوند به راز و نیاز بپردازند.
[21] ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ج4، ص56.
رد اماننامه دشمن
در همین هنگام کزمان، غلام عبداللَّه بن ابیمحل (عبداللَّه بن ابى محل، برادرزاده امالبنین مادر حضرت ابوالفضل است، در این صورت دائىزاده ابوالفضل مىشود) اماننامهای را که شمر و عبداللَّه ابن ابی المحل از ابن زیاد گرفته بودند برای او و برادرانش آورد.
هنگامی که چشم فرزندان امالبنین به اماننامه افتاد گفتند: سلام ما را به داییمان برسان و بگو ما نیازی به امان شما نداریم، امان خدا از امان زاده سمیه بهتر است.
[22] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج5، ص415.
بنا به روایتی شمر- که خود نیز از قبیله بنی کلاب بود- پشت خیمهها آمد و بانگ برآورد کجایند خواهرزادگانم؟! فرزندان علی (علیهالسلام) او را جواب ندادند. امام (علیهالسلام) فرمود: او را پاسخ دهید، هر چند فاسق باشد.
[23] سماوی، محمد بن طاهر، ابصار العین، ج1، ص58.
عباس و جعفر و عثمان بیرون شدند و پرسیدند تو را چه شده است؟ و چه میخواهی؟ گفت: ای خواهرزادگانم، سوی من آیید، چون در امان هستید و خویش را با حسین به کشتن مدهید![24] ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف، ج1، ص 149.
آنان او را ناسزا داده گفتند: خدای لعنت کند تو و اماننامهات را! آیا چون دایی ما هستی ما را امان میدهی؟! ولی فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در امان نباشد؟ آیا به ما فرمان میدهی از ملعون و ملعون زادهها اطاعت کنیم؟ شمر خشمگین گشت و از آنجا دور شد.
[25] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج5، ص416.
بنا به نقلى دیگر آنگاه كه ابوالفضل (علیهالسلام) پاسخ شمر را گفت، زهیر بن قین نزد وى آمد و گفت: هنگامى كه پدرت امِیرالمؤمنین (علیهالسلام) از عقیل خواستار زنى از تبار دلیرمردان نامآور شد، براى آن بود كه فرزندى دلیر و قهرمان آورد تا در كربلا حسین را یارى نماید. هر آینه پدرت براى چنین روزى تو را ذخیره نموده بود. مبادا روى برتابى و از یارى خواهرانت و حسین باز ایستى! ابوالفضل خشمگین گشت و سوگند خورد و گفت كارى كنم كه هرگز ندیده باشى.
[26] بیرجندی، محمدباقر، کبریت احمر، ج1، ص386.
اظهار وفاداری در شب عاشورا
شب عاشورا، امام (علیهالسلام) یارانش را فراخواند و ضمن ایراد خطبه، بیعت خود را از آنان برداشت و فرمود: بروید اینان با من کار دارند. در این هنگام نخستین کسی که اظهار وفاداری کرد، عباس بن علی (علیهالسلام) بود.
وی عرض کرد: چرا چنین کنیم؟ آیا برای اینکه پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند هیچگاه آن روز را نیاورد و به ما نشان ندهد!
[27] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج5، ص419.
آوردن آب به خیام
یکی از شئون و افتخارات حضرت عباس (علیهالسّلام) در کربلا، سقایی یعنی تهیه و تامین آب برای اردوی حسینی بود؛ زیرا همانطور که قبلا گفتیم، از روز هفتم، آب را به روی آنها بسته بودند. به همین مناسبت، یکی از القاب او «سقا» بود.
[28] زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص43.
[29] ابن ابی الدنیا، مقتل الامام امیرالمومنین، ص120.
[30] ابن حبان، الثقات، ج2، ص310.
[31] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص117.
[32] خوارزمی، مقتل الحسین، ج1، ص347.
(مصراعی از رجزهای حضرت عباس (علیهالسّلام) که به زودی خواهد آمد. انی انا العباس اغدو بالسقا مؤید این امر است.) شهادت او نیز با سقایی او پیوند داشت؛ زیرا سرانجام، او در راه تهیه آب و در نزدیکی فرات به درجه شهادت رسید. قبلاً نیز در فصل اول از بخش چهارم (از ورود امام به کربلا تا روز عاشورا)، ذیل بحث «آوردن آب توسط عباس بن علی (علیهالسّلام)» گفتیم که عباس (علیهالسّلام) که به دستور امام حسین (علیهالسّلام) به همراه نافع بن هلال گروهی از یاران، برای آوردن آب به سوی دشمن رفتند، که با رشادتهای عباس بن علی (علیهالسّلام) موفق به آوردن آب به سوی خیمهها شدند: و این مطلب بهترین دلیل برای اثبات سقا بودن حضرت عباس (علیهالسّلام) در کربلاست.هنگامی که تشنگی بر امام (علیهالسلام) و یارانش چیره گشت، عباس (علیهالسلام) را فراخواند و به اتفاق سیسوار و بیست پیاده با بیست مشک برای تهیه آب فرستاد. آنان رفتند و مشکها را پر کردند. هنگام بازگشت، عمرو بن حجاج زبیدی و یارانش که نگهبان فرات بودند، مانع آب بردن آنان شدند.
ولی با حمله حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) و نافع بن هلال پراکنده شدند؛ و یاران ابی عبدالله (علیهالسلام) آب را به خیمهها رساندند.
[33] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج5، ص412.
به نقلى آنگاه كه امام (علیهالسلام) و یارانش آب خواستند و دشمن مانع آنها گشت، شمر فریاد برآورد: هیچگاه آب نمىآشامید مگر از حمیم -دوزخ-.
در این هنگام عباس (علیهالسلام) از امام پرسید آیا مگر نه این است كه ما برحقّیم. حضرت فرمود بلى. آنگاه حمله كرد و آنان را از كنار آب دور كرد، امام و یارانش از آب نوشیدند.
[34] بیهقی، ابراهیم، المحاسن و المساوی، ج1، ص96.
نجات یاران امام حسین در جنگ
روز عاشورا فرماندهان دو جناح راست و چپ تعیین شدند و پرچم سپاه به عباس بن علی (علیهالسلام) داده شد. یاران یکی پس از دیگری به میدان مبارزه شتافتند.
در این میان اتفاق میافتاد که برخی از اصحاب در میان لشکر محاصره میشدند و حضرت عباس (علیهالسلام) آنان را نجات میداد. مانند عمر بن خالد صیداوی و جابر بن حارث سلمانی و سعد مولی عمر بن خالد صیداوی با مجمع بن عبداللَّه عائذی که در آغاز جنگ در محاصره دشمن قرار گرفته بودند و حضرت عباس با یک حمله آنان را نجات داد.
[35] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج5، ص446.
فرستادن برادرانش به نبرد
آنگاه که همه یاران امام (علیهالسلام) و شماری از بنیهاشم به شهادت رسیدند، حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) به برادران خود عثمان و عبداللَّه و جعفر فرمود: جانم فدایتان پیش تازید و از سرورتان حمایت کنید، تا اینکه در برابرش به کام مرگ فرو روید. آنان همگی به میدان نبرد رفتند و کشته شدند.
[36] دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطُّوال، ج1، ص257.
پس از آن عباس بن علی (علیهالسلام) عازم میدان مبارزه گشت.
نقل دروغین در این مورد
درباره سخن حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) به برادران خود هنگام عزیمت به میدان اختلاف است. برخى گویند: عباس به برادران پدرى و مادرىاش، عبداللَّه و جعفر و عثمان، گفت: پیش تازید تا از شما ارث ببرم، زیرا شما فرزند ندارید، آنان پذیرفتند و رفتند تا كشته شدند.
[37] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج5، ص448- 449.
دیگران همین مضمون را به گونهاى دیگر نقل كردهاند و گفتهاند: عباس برادرش جعفر را كه فرزند نداشت به صحنه مبارزه فرستاد تا از وى به جاى فرزندانش ارث ببرد. پس هانی بن ثبیت او را به قتل رساند.
[38] ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ج1، ص88.
ولى شمارى دیگر نسبت این كلام را به آن حضرت اتهامى دروغین مىدانند كه دشمن به قصد مخدوش ساختن ساحت مقدس آن بزرگوار جعل كرده است. زیرا این كارى است بس پست كه از فرومایگان و دنیاپرستان سر نمىزند تا چه رسد به پاورپوینت ابوالفضل العباس (علیهالسلام)!
افزون بر این ابوالفضل (علیهالسلام) با وجود مادرش امُالبنین نمىتوانست از برادرانش ارث ببرد.
[39] مقرم، عبدالرزاق، العباس علیهالسلام، ج1، ص183.
از اینرو برخى گفتهاند« أَرِثَكُم» در متن عربى اشتباه مىباشد و در اصل« أُرْثِیكُم»(به سوگتان نشینم) مىباشد.
[40] مقرم، عبدالرزاق، العباس علیهالسلام، ج1، ص186.
(به نقل از شیخ آقا بزرگ تهرانی، صاحب الذّریعه)برخى دیگر گفتهاند: به جاى «ارثكم» «ارزءبكم» یا «ارزئكم» (به مصیبت شما دچار شوم) بوده است.
[41] مقرم، عبدالرزاق، العباس علیهالسلام، ج1، ص186.
(به نقل از النقد النزیه)جانبازی عباس در میدان نبرد
بعد از اینکه یاران امام کشته شدند و اهل حرم نیاز شدید به آب داشتند و تشنگی امام حسین (علیهالسّلام) شدت یافته بود. امام و برادرش عباس (علیهالسّلام) در صدد تهیه آب برآمدند باهم وارد میدان جنگ شدند و به سمت فرات حرکت کردند.
[42] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج2، ص109.
(این مطلب را ابن حمزه طوسی (560 ق) نیز به این صورت از شاهدی عینی در کربلا نقل کرده است: انّ الحسین (علیهالسّلام) لمّا غلب علی عسکره العطش رکب المسناه یرید الفرات....[43] طوسی، محمد بن علی، الثاقب فی المناقب، ص341.
) عباس (علیهالسّلام)، همچنان پیشاپیش حسین (علیهالسّلام) حرکت میکرد و میجنگید و به هرسو که حسین (علیهالسّلام) میرفت، او نیز به همان سو میرفت.[44] دینوری، ابوحنیفه، الاخبارالطوال، ص257.
در این هنگام امام حسین (علیهالسّلام) روی سیل بند کنار فرات (در متن عربی تعبیر «فرکب المسناه» آمده است که «مسناه» به معنای سیلبند و خاکریز کناره رود یا نهر است که از سرازیر شدن آب سیل به اطراف جلوگیری میکند.) رفته، به سمت فرات روانه شد و سپاهیان عمر بن سعد از حرکت او جلوگیری کردند. مردی از بنی دارم (خوارزمی نام او را «زرعه» دانسته است و افزوده است که ابن اعثم، این گزارش را به اختصار آورده و نام او را «عبدالرحمن ازدی» گفته است.
[45] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج2، ص104.
ابن اعثم، خود از این شخص به ابوالحتوف جعفی یاد کرده است.[46] ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج5، ص117.
که مقصود همان ابوالجنوب است که طبری، چنان که نگاشته خواهد شد، نامش را عبدالرحمن جعفی گفته ایست. ابن نما حلی نیز نام وی را زرعه بن ابان بن دارم دانسته است.[47] ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ص71.
) گفت: وای برشما، میان او و آب حایل و مانع شوید و نگذارید او به آب دسترسی پیدا کند. (در برخی گزارشها آمده است که بنی کلاب، بین او و آب مانع شدند.[48] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، مجلس30، ص226.
[49] ابن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج1، ص189.
) حسین بن علی (علیهالسّلام) (مرد دارمی را نفرین کرد) و گفت: خداوندا، تشنهاش گردان. (راوی گوید: به خدا سوگند، چیزی نگذشت که خداوند، عطش را در جان آن مرد ریخت؛ هرچه مینوشید. سیراب نمیشد، به گونهای که برای تسکین وی آب را برای او خنک میکردند و شکر در آن مییختند، کاسهها پر از شیر بود و کوزهها پر از آب، اما او میگفت: «وای برشما، به من آب بدهید که تشنگی مرا کشت». کوزه یا کاسهای را به او میدادند که برای سیراب کردن اهل خانه بس بود. آب آنها را مینوشید و چون از دهان خویش بر میداشت، لحظهای دراز میکشید. آنگاه باز میگفت: «وای برشما، آبم بدهید که تشنگی مرا کشت»؛ و چیزی نگذشت که شکمش همچون شکم شتر مرده ترکید.[50] طبری، محمد بن محمد، تاریخ الامم والملوک، ج5، ص450.
[51] ابن سعد، ترجمه الحسین و مقتله، ص74.
[52] طوسی، محمد بن علی، الثاقب فی المناقب، ص341.
[53] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج2، ص104.
آن مرد (از نفرین امام) خشمگین شد، و تیری رها کرد که بر گلوی حضرت اصابت کرد. امام حسین (علیهالسّلام)، تیر را بیرون آورد، آنگاه دستهایش را زیر گلوا گرفت و پر از خون شد و آن را پاشید؛ آنگاه گفت: «خدایا، به درگاهت شکایت میکنم از آنچه با پسر دختر پیامبرت میکنند». (اللهم انّی اشکو الیک ما یفعل بابن بنت نبیک.[54] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج5، ص449-450.
[55] بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص201.
) آنگاه در حالی که عطش او شدت یافته بود، به جایگاهش بازگشت. در این حال لشکر دشمن، عباس را از هرطرف محاصره، و او را از امام حسین (علیهالسّلام) جدا کردند.رجزخوانی عباس
حضرت عباس (علیهالسّلام) (که از برادرش جدا شده بود) به تنهایی با آنان جنگید.
[56] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج2، ص109.
او در حالی که حمله میکرد این رجز را میخواناقسمت بالله الاعز الاعظم وبالحُجُون صادقاً وزمزم
وذوالحَطیم والفناء المُحرم لیخضیّن الیوم جسمی بالدم
امام ذی الفضل وذی التکرمِ ذاک حسین ذو الفخار الاقدم
[57] ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج5، ص114.
[58] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج2، ص34.
«سوگند به خدای بزرگ و ارجمند، و سوگند راستین به حجون و زمزم، سوگند به خدای صاحب حطیم و آستانه مقدس در (کعبه)، امروز در حضور مرد بافضیلت و باکرامت، یعنی حسین (علیهالسّلام) که دارای افتخارات دیرین است، پیکرم به خون، رنگین خواهد شد.» .
(در کتاب الفتوح و مقتل خوارزمی، به جای «حجون»، «حجور» آمده است، که نادرست به نظر میرسد و «حجون» صحیح است، که نام کوهی در مکه است و قبور فرزندان اسماعیل و بسیاری از صحابه و تابعان و علما را در خود جای داده است. از جمله این قبور قبر حضرت خدیجه است.
[59] قرهچانلو، حسین، حرمین شریفین، ص100.
)(حطیم، مکانی است بین در کعبه و رکن حجرالاسود، که از شریفترین مکانها در مسجدالحرام است و چون مردم براثر ازدحام برای طواف و نماز در آنجا به یکدیگر فشار میآورند. حطیم» نامیده شده است.
[60] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج2، ص273.
)(خوارزمی این اشعار را با تفاوتهایی آورده است.)
حضرت عباس (علیهالسّلام) در حالی که برای آوردن آب عازم شده بود، اینگونه رجز میخواند:
لاارهب الموت اذا الموت زقا حتی اُواری فی المصالیت لقا
نفسی لنفس المُصطفی الطهر وقا انّی انا العبّاس اغدو بالسقا
ولا اخاف الشر یوم المُلتقی
«آنگاه که پرنده مرگ صدا کند، هراسی از مرگ ندارم تا آنکه در دریایی از مردان چابک و شتابنده فرو روم و ناپدید شوم.
جان من فدای (حسین) برگزیده پاک باد. من عباس هستم و هر بامداد، کارم سقایی است. آن روز که با شر رو به رو گردم، از آن نمیهراسم».
(نترسم من از مرگ چون بر سرآید زنم تیغ تا از درون بر درآید
به قربان آن جان پاک حسینم من عباس آب آورم تا چه آید
نترسم، بجنگم اگر لشکر آید
برگردان این رجز به فارسی، و نیز برگردان بعضی از رجزهایی که خواهد آمد، از ترجمه فارسی نفس المهموم به قلم محمدباقر کمرهای گرفته شده است.)
آنگاه حمله برد و دشمن را متفرق کرد.
[61] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص256.
[62] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج45، ص40-41.
در این هنگام زید بن ورقاء جهنی،
[63] تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج3، ص193.
(مورخان نام این شخص را به دو شکل دیگر نیز ضبط کردهاند.از جمله: الف) زید بن رقاد جنبی.[64] فضیل بن زبیر، تسمیه من قتل مع الحسین، ج1، ص23، تحقیق، حسینی جلالی، محمدرضا.
[65] ابن سعد، ترجمه الحسین و مقتله، ص75.
[66] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص90.
[67] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص468.
[68] سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ج2، ص172.
ب) یزید بن زیاد حنفی.) پشت درخت نخلی کمین کرد. حکیم بن طفیل سنبسی (به کسر دو سین و باء و سکون نون،
[69] ابن ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف والمختلف فی الاسماء والکنی والانساب، ج4، ص376.
[70] سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج7، ص253.
[71] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج3، ص75، ذیل ترجمه ابان بن ارقم اسدی.
اما مامقانی به ضم باء (به جای کسران) ضبط کرده است.) نیز او را یاری کرد. حکیم، ضربتی بر دست راست عباس (علیهالسّلام) وارد کرد. عباس (علیهالسّلام) شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنان حمله کرده، این رجز را میخواند:والله ان قطعتموا یمینی انّی احامی ابداً عن دینی
و عن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الامین
«به خدا سوگند، اگر دست راست مرا قطع کردید، من پیوسته از دین خود و از امام راستگوی دارای یقین که نوه پیامبر پاک و امین است، دفاع میکنم». (به خدا اگر که بریدند مرا دست از راست من حمایت کنم از دین، مرا عزم نکاست از امامی به یقین پیشرو و صادق و راست نجلی پیغمبر پاکی که امین بهرخداست.) عباس (علیهالسّلام) آن قدر جنگید که بی حال و ناتوان شد. در این زمان حکیم بن طفیل طائی پشت نخلی کمین کرد و ضربتی بر دست چپ او وارد کرد. عباس (علیهالسّلام) این رجز را خواند:
یا نفس لاتخشی من الکفار و ابشری برحمه الجبّار
مع النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری
فاصلهم یا رب حر النار
«ای نفس، از کفار نترس و در کنار پیامبر، سرور و برگزیده خدا، تو را به رحمت خدای جبار مژده باد. آنان با ستمکاری، دسمت چپ مرا قطع کردند؛ پروردگارا، آنان را به آتش (دوزخ) وارد کن».
(مترس ای نفس از این قوم کفار تــو را مژده به لطف حی جبار
به همراه پیمبر داد مخـــــــــتار بریدندم ز چــــپ دســـت فداکار
فرو برشان خدا در سوزش نار)
نحوه شهادت
پس آن ملعون (تعبیر ابن شهرآشوب در اینباره چنین است: فقتله الملعون بعمود من الحدید؛ که چون ظاهراً الف و لام در اینجا عهد ذکری است، گویا مراد از «ملعون»، همان حکیم بن طفیل است.) (حکیم بن طفیل) (جلو آمد و) او را با عمودی آهنین به قتل رساند؛
[72] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص256.
[73] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج45، ص40-41.
(شیخ مفید نیز تصریح میکند که قتل عباس (علیهالسّلام) را زید بن ورقاء (حنفی) و حکیم بن طفیل سنبسی به عهـده داشتند.[74] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج2، ص109-110.
قاتل عباس
در اینکه قاتل یا قاتلان حضرت عباس (علیهالسّلام) چه کسی یا کسانی بودهاند، اختلاف نظر وجود دارد:
الف) زید بن رقاد جنبی و حکیم بن طفیل سنبسی.
[75] ابن سعد، ترجمه الحسین و مقتله، ج1، ص75.
[76] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج5، ص468.
[77] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص90.
[78] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج2، ص110.
[79] ابن محلی، حمید بن احمد، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمه الزیدیه، ج1، ص207.
ب) حرمله بن کاهل اسدی.
[80] بلاذری، انساب الاشراف، ج3 ص201.
[81] بلاذری، انساب الاشراف، ج11، ص175.
[82] بلاذری، انساب الاشراف، ج13، ص256.
ج) یزید بن زیاد حنفی
[83] تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج3 ص191.
د) حکیم بن طفیل
[84] شیخ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص82.
البته او «حکم بن طفیل» نوشته است.[85] شیخ طوسی، رجال شیخ طوسی، ص102.
[86] علامه حلی، خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، ص210.
شهادت عباس
در این، زمان (که عمود آهنین بر فرقش زده شد) عباس (علیهالسّلام) (بر اثر تیرها و ضربات دیگر دشمن) زخمهای شدیدی برداشته بود و دیگر توان حرکت نداشت؛
[87] شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج2، ص109-110.
(طبرسی و ابن طاووس همین گزارش را به صورت مختصر آوردهاند.[88]