بخشی از متن پاورپوینت ابوالفضل بديعالزمان همداني :
احمد بن حسین بدیعالزمان همدانی
بدیع الزمان همدانی، ابوالفضل احمد بن حسین بن یحیی بن سعید، ملقّب به «بدیع الزمان» یا «بدیع» از نامدارترین ادیبان عربی نویس ایرانی قرن چهارم میباشد.
فهرست مندرجات
2 - سیر تاریخی فعالیتهای همدانی
2.1 - در سال 380
2.2 - در سال 382 تا 398
3 - مذهب همدانی
4 - علاقه به شاعری
5 - شاهکار اثری
6 - مضمون مقامات
7 - ویژگیهای مقامات
7.1 - بهکارگیری لطایف و نکات
7.2 - توجه به واقعیات
7.3 - حفظ تنوع و تازگی مناظر و حوادث
7.4 - استفاده از ادب و کلام و امثال
8 - مهمترین اثر
9 - فهرست منابع
10 - پانویس
11 - منبع
شناخت مختصر
او مبتکر مقامه نویسی ، است و در این فن ، در زبانهای عربی و فارسی و ترکی و عبری و... مقلّدان بسیار داشته است
[1] مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون،ج 2، ص 1785، بیروت 1410/ 1990.
[2] محمد محسن آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج22، ص6، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/ 1983.
در 358 در همدان متولد شد و همانجا تربیت یافت. این که بعدها در نامهای خود را «همدان المولد، تغلب المورد و مُضر المحتد» نامیده بیانی طنزآمیز است، زیرا نمیتوان «تغلبی» و در عین حال «مضری» بود؛ اما به یقین عربگرا بوده و همچون بعضی ادیبان آن عصر گرایش ضد شعوبی داشته یا به آن تظاهر میکرده است.[3] فیکتور الکک، بدیعات الزمان، ج1، ص37، بیروت 1971.
[4] علیرضا ذکاوتی قراگزلو، بدیع الزمان همدانی و مقامات نویسی، ج1، ص23ـ24، تهران 1364 ش.
[5] علیرضا ذکاوتی قراگزلو، بدیع الزمان همدانی و مقامات نویسی، ج1، ص27، تهران 1364 ش.
استادِ بدیع الزمان در ادبیات عمدتاً ابن فارس بود، اما پیشرفت سریع و شگفت انگیز وی مرهون استعداد عجیب و حافظه بی نظیرش بوده است که معاصرانش شاهد جلوههای شگفت آن بوده اند.سیر تاریخی فعالیتهای همدانی
در سال 380
بدیع الزمان پس از تکمیل تحصیلات خود، در 380 به درگاه صاحب بن عباد در ری رفت و، پس از آزمایش، مورد توجه خاص او، که خود ادیبی برجسته بود، قرار گرفت. در آنجا با هجویه سرایانی چون ابن سکره هاشمی، ابن الحجاج، احنف عُکبَری و نیز ابودلف خزرجی ، جهانگرد معروف،
[6] آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج1، ص277ـ281، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران 1362 ش.
آشنا شد و ظاهراً شخصیت عجیب ابوالفتح اسکندری، قهرمان اصلی مقامات، مبتنی بر همین ابودلف است.[7] عبدالرحمن یاغی، رای فی المقامات، ج1، ص92، بیروت 1969.
به گفته ثعالبی[8] عبدالملک بن محمد ثعالبی، یتیمه الدهر، ج3، ص415، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت 1403/1983.
بدیع الزمان شعر ابودلف را روایت میکرده و یکی از اشعار او را بر زبان قهرمانش گذاشته است (وَیْحَکَ هذا الزمان زُورُ/ فلا یَغُرّنَّک الغَرورُ ـ «المقامه القریضیه»).در سال 382 تا 398
وی از ری عازم جرجان شد و مدتی نزد اسماعیلیان جرجان بود تا در 382 به نیشابور رفت و در آنجا در مناظرات مفصلی با ابوبکر خوارزمی، مشهورترین مترسل آن روزگار، بر او پیشی جست.
[9] حنّا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان، ج1، ص538.
و نام خویش را در شرق و غرب عالم اسلامی گسترد و چند سالی را با گردش در شهرها و رسیدن به حضور امیران و بزرگان دانش پرور، از جمله خلف بن احمد در سیستان، به بهره گیری از شهرت خود گذراند، در حالی که نوشتههایش پیش و بیش از خود او سرزمینها را در مینوردید. سرانجام در هرات مقیم و متأهل و صاحب مِلک شد و از آنجا با خانواده اش در همدان به مکاتبه پرداخت،[10] یتیمه الدهر، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت 1403/1983.
اما ناگهان در 398، به علت مسمومیّت یا سکته، درگذشت.[11] ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج1، ص109ـ110، چاپ محی الدین عبدالحمید، قاهره 1948.
[12] خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج6، ص358، ج 2، چاپ س دیدرینغ، ویسبادن 1392/1972.
روایت نادری نیز هست که بدیع الزمان در همدان درگذشته و در محل برج قربان، مدفن ابوالعلاء قاری، به خاک سپرده شده است.[13] علی محمد آزاد همدانی، «مشاهیر همدان»، ج1، ص436، مجله ارمغان، سال 17، ش 6 (شهریور 1315).
مذهب همدانی
برخی بدیع الزمان را شیعه انگاشته اند،
[14] عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج1، ص36، چاپ احمد حسینی، قم 1401.
[15] عباس قمی، هدیه الاحباب، ج1، ص119، تهران 1363 ش.
اما او شافعی مذهب[16] عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ج4، ص160، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره 1383ـ 1388/ 1964ـ 1968.
و دوستدار اهل بیت بوده، حق وفای صحابه را نیز میگذارده و به سنتهای واجب عمل میکرده است،[17] جلال الدین محدث، تعلیقات نقض، ج2، ص709، تهران 1358 ش.
[18] جلال الدین محدث، تعلیقات نقض، ج2، ص765، تهران 1358 ش.
گرایش ضد معتزلی نیز داشته («المقامه المارستانیه»)[19] عبدالملک بن محمد ثعالبی، یتیمه الدهر، ج4، ص308ـ309، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت 1403/1983.
و به اهل حکمت و شعر و بیان تاخته است و با آنکه یقیناً ایرانی بوده، آثار فارسی پدید نیاورده مگر اشعار ملمّع[20] مارون عبود، بدیع الزمان الهمدانی، ج1، ص112ـ113، قاهره 1971.
علاقه به شاعری
قدرت فکری وی در نقد و پرخاش جلوه گر میشود که در نوع خود بسیار کم نظیر بوده است. آثار بدیع الزمان عبارت است از اشعار و رسائل و مقاماتِ اوست. او خود، شاعریش را مزید بر نویسندگیش میشمرده و کسی را کاتب بلیغ میدانسته است که «نظمش از نثر کوتاه نیاید و ناپسندی شعرش از رونق کلام نکاهد» («المقامه الجاحظیه»).مهارت بدیع الزمان در تقلید از شعر کهن چنان بوده است که قصیدهای از او که بر زبان شخصیتی داستانی به نام بِشْر بن عواته رانده شده ادیب نقادی چون ابن اثیر را چنان فریب داده که بشر را شخصی واقعی و مقدّم بر مُتَنَبّی (متوفی 354) و بُحْتُری (متوفی 284) انگاشته است.
[21] مارون عبود، بدیع الزمان الهمدانی، ج1، ص42، قاهره 1971.
شاهکار اثری
رسائل او متنوع و ارزشمند است، هم نشانههایی از ساختار قصه و حکایت دارد و هم صنایع بدیعی، خصوصاً لزوم مالایلزم. همچنین، می توان از آنها نکتهها و آگاهیهای تاریخی ـ اجتماعی استخراج کرد. اما شاهکار بدیع الزمان مقامات اوست، یعنی قطعات نثر مسجع و مصنوعی که در آن، حادثه یا لطیفهای درباره قهرمانی به نام ابوالفتح اسکندری و از قول شخص موهومی به نام عیسی بن هشام روایت میشود.
[22] حنّا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان، ج1، ص538.
مضمون مقامات
قهرمان مقامات مرد فاضل و جهاندیده و فهمیدهای است که، به سبب قدرناشناسی مردم زمانه و نادرست بودن نظام اجتماعی، از راه کلاشی و اخّاذی و حیله گری روزگار میگذراند و در واقع خود ودیگران را به تمسخر گرفته است.
ویژگیهای مقامات
بهکارگیری لطایف و نکات
طنزپردازی و بدیهه سازی و تمثیل آفرینی و حفظ سیاق طبیعی کلام در عین صنعتگری در مقامات بدیعی جمع است. بدین سبب ترجمه آن، اگر به قلم هنرمندی نیز صورت گیرد، تنها حِصّهای از لطف آن را منتقل میکند؛ بیش از حد دچار تکلف شده و در انتقاد اجتماعی هم به پای بدیع الزمان نرسیده است. بدیع الزمان نقش پرداز زندگی قرن چهارم است و حوادث کتابش در شهرها و نواحی بزرگ اسلامی و ایرانی،(از جمله بلخ، سجستان، کوفه، آذربایجان، جرجان، اصفهان، اهواز، بغداد، بصره، بخارا، قزوین، موصل، شیراز، حلوان، شام، مراغه، نیشابور و ساری) می گذرد.
توجه به واقعیات
او به وصف واقعگرایانه اخلاق و مرام و رفتار معاصران معتقد است؛ گویی در پرده های نمایشی کوتاهی گوشه های زشت و محکوم شدنی جامعه را از نظر خواننده میگذراند و کارش بی آنکه جنبه موعظه و نصیحت داشته باشد، آگاه کننده و افشاگرانه است. واقعگرا