بخشی از متن پاورپوینت ابواميه عمرو بن سعيد اموي :
پاورپوینت ابواميه عمرو بن سعيد اموي اشدق
اَشْدَق، ابوامیه عمرو بن سعید بن عاص اموی (د 70ق/689م)، از والیان و فرماندهان مشهور دولت اموی. میباشد.
فهرست مندرجات
2 - پدر
3 - تولد
4 - فعالیتها
4.1 - حاکم مکه
4.2 - تلاش برای بیعت یزید
4.3 - حاکم مدینه
4.4 - مامور سرکوبی عبدالله بن زبیر
4.5 - فرمانده سپاه مروان
4.6 - امارت دمشق
4.7 - ادعای خلافت
5 - وفات
6 - فهرست منابع
7 - پانویس
8 - منبع
وجه تسمیه
به نظر میآید که شهرت وی به اشدق ناشی از کجی دهانش بر اثر سکته بوده باشد و به همین سبب او را لطیم الشیطان و لطیمالجن ( سیلی خورده شیطان و جن ) نیز خواندهاند،
[1] بلاذری، انساب الاشراف، ج4 (1)، ص441، بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
[2] ابن درید، محمد، الاشتقاق، ج1، ص79، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، مصر، 1378ق/1958م.
[3] ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، ج1، ص75، بهکوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1985م.
هرچند فرزندانش مدعی بودند که این لقب را معاویه پس از مشاهده زبانآوری پدرشان به او داده است.[4] بلاذری، انساب الاشراف، ج4 (1)، ص94، بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
[5] بلاذری، انساب الاشراف، ج4 (1)، ص135، بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
[6] بلاذری، انساب الاشراف، ج4 (1)، ص441، بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
پدر
پدر اشدق، فاتح جرجان و آذربایجان و طبرستان، و مدتی والی ارمینیه و مدینه و کوفه بود.
[7] خلیفه بن خیاط، تاریخ، ج1، ص169، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، 1967م.
[8] خلیفه بن خیاط، تاریخ، ج1، ص170، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، 1967م.
[9] خلیفه بن خیاط، تاریخ، ج1، ص180، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، 1967م.
[10] زبیری، مصعب، نسب قریش، ج1، ص176، بهکوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1953م.
تولد
سال تولد اشدق را برخی از مؤلفان 3ق دانستهاند.
[11] زرکلی، اعلام، ج5، ص78.
[12] بستانی، ج14، ص53.
[13] ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص47- 48، قاهره، 1328ق.
[14] ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج1، ص126، قاهره، 1328ق.
[15] ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج3، ص175، قاهره، 1328ق.
فعالیتها
حاکم مکه
عقد الفرید نخستین منبعی است که به نقل از ابوعبدالرحمان محمد بن عبدالله عتبی از امارت اشدق بر مکه یاد کرده است.،
[16] ابن عبدربه، العقد الفرید، ج4، ص218، بهکوشش عبدالمجید ترحینی، بیروت، 1404ق/1983م.
[17] بستانی، ج14، ص53.
[18] زامباور، نسب نامه خلفا، ج1، ص27، ترجمه محمدجواد مشکور، تهران، 1356ش.
[19] زامباور، نسب نامه خلفا، ج1، ص35، ترجمه محمدجواد مشکور، تهران، 1356ش.
اما حضور اشدق در صحنه سیاسی به عنوان یکی از رجال برجسته دولت اموی به واپسین سالهای حکومت معاویه بازمیگردد.تلاش برای بیعت یزید
در 56ق/676م هنگامی که معاویه تصمیم گرفت برای یزید بیعت بگیرد، اشدق به درخواست او خطابهای در ستایش یزید خواند و مردم را به بیعت با وی برانگیخت.
[20] ابن قتیبه، عبدالله، عیون الاخبار، ج1، ص95، بیروت، 1343ق/1925م.
[21] ابن عبدربه، العقد الفرید، ج4، ص217، بهکوشش عبدالمجید ترحینی، بیروت، 1404ق/1983م.
[22] ابن اثیر، الکامل، ج3، ص508.
حاکم مدینه
اشدق به هنگام مرگ معاویه ( رجب 60 ق) امارت مکه را برعهده داشت و یزید نیز وی را در این منصب ابقا کرد،
[23] بلاذری، انساب الاشراف، ج4 (1)، ص299، بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
[24] طبری، تاریخ، ج5، ص338.
چندی بعد نیز او را برای بیعت ستاندن از امام حسین ابن علی (ع) و عبدالله بن زبیر، ولایت مدینه داد، اما اشدق نیز مانند والیان پیش از خود نتوانست از آنها بیعت بگیرد،[25] خلیفه بن خیاط، تاریخ، ج1، ص278، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، 1967م.
[26] خلیفه بن خیاط، تاریخ، ج1، ص280، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، 1967م.
[27] بلاذری، انساب الاشراف، ج4 (1)، ص309 ،بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
[28] طبری، تاریخ، ج5، ص340.
پس از آنکه امام حسین (ع) به مکه رفت و از آنجا به دعوت کوفیان قصد کوفه کرد، اشدق به صاحب شرطه مکه دستور داد تا به امام اجازه خروج ندهد، امام حسین (ع) نیز به مقاومت برخاست و دو طرف با یکدیگر درگیر شدند؛ اما اشدق که از عاقبت کار بیمناک شده بود، راه را باز کرد و امام حسین (ع) به سوی کوفه رفت.[29] دینوری، احمد، الاخبار الطوال، ج1، ص244، بهکوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960م.
[30] ابن اثیر، الکامل، ج4، ص39.
به گفته ابن سعد - در روایتی منحصر به فرد و بدون ذکر نام راوی - پس از واقعه کربلا، یزید سرِ امام حسین (ع) را به مدینه نزد اشدق - که در آن زمان والی آن شهر بود - فرستاد و اشدق نیز آن را در قبرستان بقیع کنار قبر حضرت فاطمه (س) به خاک سپرد.
[31] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج5، ص238، بیروت، دارصادر.
مامور سرکوبی عبدالله بن زبیر
در همان سال یزید اشدق را مأمور سرکوب عبدالله بن زبیر کرد، اشدق نیز سپاهی به فرماندهی عمرو بن زبیر، برادر عبدالله، به مکه گسیل داشت،
[32] ابن اثیر، الکامل، ج5، ص238.
[33] زبیری، مصعب، ج1، ص178، نسب قریش، بهکوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1953م.
[34] بلاذری، انساب الاشراف، ج4(1)، ص311، بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
، اما سپاه عمرو تاب نیاورد و به سختی شکست خورد و عمرو به اسارت افتاد و در بند برادر درگذشت،[35] زبیری، مصعب، نسب قریش، ج1، ص178، بهکوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1953م.
[36] بلاذری، انساب الاشراف، ج4 (1)، ص312-313، بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
چون کار عبدالله بن زبیر در مکه و مدینه بالا گرفت و پس از مرگ یزید (64ق) خود را خلیفه خواند، مروان را از مدینه راند و مروان به شام رفت و به خلافت نشست و مردم با وی بیعت کردند، از این پس اشدق را تا مدتها در کنار مروان، یعنی دایی خود مییابیم؛ وی در نبرد مرج راهط که میان مروان و ضحاک بن قیس درگرفت، همراه مروان جنگید.[37] بلاذری، انساب الاشراف، ج4(1)، ص442، بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
[38] طبری، تاریخ، ج5، ص537.
فرمانده سپاه مروان
همچنین به عنوان فرمانده سپاه مروان در نزدیکی فلسطین با سپاه عبدالله بن زبیر به فرماندهی مصعب بن زبیر درآویخت و سپاه او را درهم شکست،
[39] بلاذری، انساب الاشراف، ج4 (1)، ص442، بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
[40] طبری، تاریخ، ج5، ص540.
و خلیفه نیز برای جلب وفاداری بیشتر اشدق، به وی قول ولایتعهدی داد.[41] بلاذری، انساب الاشراف، ج4 (1)، ص442، بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
[42] زبیری، مصعب، نسب قریش، ج1، ص179، بهکوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1953م.
امارت دمشق
وی همچنین با عامل عبدالله در مصر جنگید و مصر را گشود و مردم آن دیار با مروان بیعت کردند،
[43] بلاذری، انساب الاشراف، ج4(1)، ص442، بهکوشش احسان عباس، بیروت، 1400ق/1979م.
[44] طبری، تاریخ، ج5، ص540.
[45] یعقوبی، تاریخ، ج3، ص4، نجف، 1358ق.
در این زمان مروان که موقعیت استواری یافته بود و از ناحیه عبدالله بن زبیر خطری احساس نمیکرد، از